خدایا دلم گرفته... خیلی احساس تنهایی میکنم... ازش دلگیرم... مسعودم اذیتم کرده...
میدونم دوسم داره میدونه دوسش دارم ولی ......... نمیدونم چی بگم فقط میدونم خیلی غصه دارم اشک تو چشام جمع شده دکمه های کیبوردو دارم به زور میبینم....
عشقم تو بدترین شرایط تنهام میذاره... منو میذاره به حال خودم و میره.... نمیدونه چقدر دلم میشکنه نمیدونه چقدر از بی تفاوتیاش ناراحت میشم...
نمیدونه از عشقم توقع دارم همیشه کنارم باشه حداقل سعی کنه منو از این حال در بیاره ولی............
بعضی وقتا میگم شاید بلد نیست... شاید نمیدونه باید چیکار کنه... شاید روحیات منو نمیشناسه اما نمیتونم قبول کنم که هیچ تلاشی هم نکنه نمیتونم قبول کنم که حتی نمیخواد یاد بگیره اینجور وقتا چیکار کنه... میدونم خیلی اذیت میشه میدونم اونم ناراحت میشه اما....
خسته ام خدایا... از خودم از این قهر و آشتیا از این دوری از این بلاتکلیفی... همه چی جمع شده کنار هم تا منو عذابم بده...
خدایا تو بگو چیکار کنم بگو اینجور وقتا با کی حرف بزنم بگو کی باید آرومم کنه...
وقتی عشقم بی تفاوت میذاره و میره دیگه از کی توقع داشته باشم...
گاهی وقتا حس میکنم ما 2 تا حرف همو نمیفهمیم... این فکر عذابم میده نمیخوام قبولش کنم...
خدایا تو بگو توقع من زیاده؟؟ نمیدونم شاید من مقصرم ولی اگه من مقصرم چرا دلم انقدر شکسته....
چرا مسعود نمیخواد یاد بگیره چجوری خوشحالم کنه؟ واسش مهم نیست؟......
من اگه جاش بودم شک ندارم خیلی کارا میکردم که عشقمو از اون حال بد در بیارم....
خدایا دلم خیلی گرفته هر شب دعوا....
خدایا از دیشب دارم غصه میخورم اما مسعود یا بی تفاوته یا وقتی ناراحتیمو میبینه به خودش توهین میکنه خدایا بگو چیکار کنم....
امشب بهش گفتم حالم بده گذاشت رفت مهمونی... به همین راحتی گفت من که نمیتونم حالتو خوب کنم پس میرم.... دلم شکست...
ظهر خواستم بیام باهاش حرف بزنم رفت مهمونی گفت زودی میام... ولی هرچی منتظر شدم نیومد... خوابم برد وقتی شب شد اومد... خوشحال بود اما من چجوری میتونستم بخندم....
خدایا بهش یاد بده این وقتا انقدر تنهام نذاره. ولی همیشه یا منو گذاشته به حال خودم یا اونم همش غصه خورده و به خودش توهین کرده.... خدایا یعنی هیچ راهی نیست....؟ خدایا من از عشقم از کسی که قراره باهاش زندگی کنم توقع دارم اینجور وقتا آرومم کنه چرا هیچ کاری نمیکنه؟
یعنی من لوسم؟؟؟؟
خدایا اگه تقصیر منه یا توقع من زیاده بهم بگو.................................................
خدایا همیشه باید ناراحتیامو فراموش کنم اونم تنهایی و بدون کمک... هیچوقت چیزی حل نشده....
خدایا منم دل دارم منم آدمم منم دوس دارم عشقم واسه دیدنم کاری کنه اما..................
خدایا دلم پره خدایا خیلی غصه دارم خدایا نمیدونم چیکار کنم دوس ندارم ناراحتش کنم فکر کنم بلد نیست چیکار کنه فقط غصه میخوره... دوس ندارم مثل اوندفعه بره بیمارستان... دوس ندارم حالش بد شه یعنی من همیشه باید خوشحال باشم؟ همیشه باید تظاهر کنم که حالم خوبه؟ خدایا نمیتونم واقعا نمیتونم..........
خدایا خیلی تنهام مثل همیشه....
منو از تنهایی در بیار....
کمکم کن کمکم کن............................................
دوستت دارم خدا....
مسعود دوستت دارم نذار هر روز از هم دور تر شیم....
منم سعیمو میکنم ولی...........................................................................
نظرات شما عزیزان: