به روش نیاوردم
هر کاری در توانم بود براش انجام دادم،
به پاش سوختم، ساختم
اشکم و در آورد
به روش نیاوردم
همیشه هواشو داشتم
جیگرم سوخت، وقتی شنیدم پشت سرم با دیگری به گریه هام خندیدن....
د آخه چرا ؟؟؟؟
و اما...
گاهی دلت از کسایی میگیره
که فکر میکردی با تمام
آدمهای کنارت فرق دارن!
خودشون... دنیاشون... زندگیشون...
و بعد از مدتی میفهمی که دنیایی ندارن
که بخوان به خاطرش زندگی کنن!
این آدما وجودشون توی
ذهنتم زیادیه چه برسه تو زندگیت!
نظرات شما عزیزان: