طنین...
ســالــها بــعــد
من در کنار یک مرد زندگی میکنم ،
مردی که اسمش تو شناسنامم ثبت شده و همسر من محسوب میشه،
مردی که شاید من زنِ رویاهاش باشم اما ،
اون هیچ وقت مرد رویاهای من نمیشه چون ،
رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی ...
جسمم کنار اون میخوابه اما ،
افکارم در کنار تو .
ســـالهـــا بعــد
بی هوا وقتی یادت میوفتم ،
... فقط به این فکر میکنم که خوشبختی یا نه!؟ ....
شاید اسم تورو گداشتم روی پسرم ،
سالها بعد ،
من زنیم که از عذاب وجدان داره میمیره ،
زنی که به تو فکر میکنه اما ، کنار یک مرد دیگست ،
زنی که به دوست داشتن های مرد دیگه پاسخ میده اما ،
نه از ته دل ...
ســالـــهــا بـــعــد
وقتی همه خوابن ،
میرم تو آشپزخونه و یه سیگار روشن میکنم ،
تو اون نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر میکنم ...
از سیگارم کام های عمیق میگیرم ،
و به این فکر میکنم که زندگیم چجوری میشد اگه تو همسرم بودی ؟
در حالی که دارم تو فکرت غرق میشم ، سیگارم رو به اتمامه ،
و من ،
با عذاب و با دلی پر از غم ،
باید برم کنار مردی بخوابم که همیشه ارزو میکنم تو جای اون بودی ...
سالها بعد این موقع ،
تو کنار کسی هستی که دوستش داری اما ،
من کنار كسیم که ،
فقط باهاش هم خونم ...
ســالــهــا بعــد
زنیم با موهای سفید و چهره ای خسته ...
زنی که خیلی ها میشناسنش اما ،
اون با هیچکس جز یاد تو آشنا نیست...
من در کنار یک مرد زندگی میکنم ،
مردی که اسمش تو شناسنامم ثبت شده و همسر من محسوب میشه،
مردی که شاید من زنِ رویاهاش باشم اما ،
اون هیچ وقت مرد رویاهای من نمیشه چون ،
رویایی ترین کسی که میخواستم تو بودی ...
جسمم کنار اون میخوابه اما ،
افکارم در کنار تو .
ســـالهـــا بعــد
بی هوا وقتی یادت میوفتم ،
... فقط به این فکر میکنم که خوشبختی یا نه!؟ ....
شاید اسم تورو گداشتم روی پسرم ،
سالها بعد ،
من زنیم که از عذاب وجدان داره میمیره ،
زنی که به تو فکر میکنه اما ، کنار یک مرد دیگست ،
زنی که به دوست داشتن های مرد دیگه پاسخ میده اما ،
نه از ته دل ...
ســالـــهــا بـــعــد
وقتی همه خوابن ،
میرم تو آشپزخونه و یه سیگار روشن میکنم ،
تو اون نور کم سوی چراغ خواب به تو فکر میکنم ...
از سیگارم کام های عمیق میگیرم ،
و به این فکر میکنم که زندگیم چجوری میشد اگه تو همسرم بودی ؟
در حالی که دارم تو فکرت غرق میشم ، سیگارم رو به اتمامه ،
و من ،
با عذاب و با دلی پر از غم ،
باید برم کنار مردی بخوابم که همیشه ارزو میکنم تو جای اون بودی ...
سالها بعد این موقع ،
تو کنار کسی هستی که دوستش داری اما ،
من کنار كسیم که ،
فقط باهاش هم خونم ...
ســالــهــا بعــد
زنیم با موهای سفید و چهره ای خسته ...
زنی که خیلی ها میشناسنش اما ،
اون با هیچکس جز یاد تو آشنا نیست...
نظرات شما عزیزان:
دختر باران
ساعت13:45---4 بهمن 1393
بیاین از ته دلامون آرزو کنییم که هرکسی به عشقش برسه..
خدا صدامو میشنوی....
بزار همه با عشقشون باشن تا آخر
خدا صدامو میشنوی....
بزار همه با عشقشون باشن تا آخر