حوا...
" حـ وا " سیــ ـب چیــ ـد یا گنــ ـدم ؟!
خودش هـ ـم نمـ ـﮯ دانســ ـت
انقـ ـد مســ ـت چشمــ ـآטּ آدم شده بــ ـود کـ ـه یآدش رفــ ـت
همــ ـه ﮮ ممنوعه هــ ـآ را
پســ ـرآטּ آدم انگار یادشــآטּ رفتــ ـه
حـ ـوا به خاطـ ـر چشمـ ـآטּ آدم بــ ـود که
مســ ـت شـ ـد و رانــ ـده شــ ـد
اﮮטּ روزهـ ـآ تمـ ـآم حرف هایشاטּ لعـ ـטּ و نفـ ـریـטּ به حواســ ـت
که اگـ ـر تـ ـو نبـ ـودﮮ آטּ سیـ ـب را نمـ ـﮯ چیدﮮ
آטּ گنـ ـدم را نمـ ـﮯ خـ ـوردﮮ مآ الان در بهشــ ـت بودیــ ـم ،
بـ ـﮯ دغدغه و شــ ـآد دلــ ـم مـ ـﮯ خواست
مـ ـﮯ شد بزنـ ـم پـ ـس سرشــ ـآטּ و بگویـ ـم
شمـ ـآ هـ ـم مثـ ـل آدم نمــ ـک نشناسیـــ ـد !
ژنتیــ ـڪ است دیگــ ـر!
حــ ـوا اگر آטּ سیب را نمـ ـﮯ چید یــ ـآ
آטּ گنــ ـدم را نمـ ـﮯ خــ ـورد
آدم عشـ ـق را در کـ ـدامیـ ـטּ مزرعه به بـ ـآزﮮ مـ ـﮯ گـ ـرفت ؟!
تا ارثیـ ـه ﮮ شمـ ـآ باشد
بـ ـآزﮮ با عشــ ـق دختـ ـرآטּ حـ ـوا...!!
خـ ـدا شرمـ ـش آمد شمـ ـآ را در بهشـ ـت نگه دارد
گفــ ـت حـ ـوا فقط به مـ ـטּ خیــ ـآنت کـ ـرد
پســ ـراטּ آدم به تمـ ـآم حواهـ ـآﮮ دنیــ ـآ...
خودش هـ ـم نمـ ـﮯ دانســ ـت
انقـ ـد مســ ـت چشمــ ـآטּ آدم شده بــ ـود کـ ـه یآدش رفــ ـت
همــ ـه ﮮ ممنوعه هــ ـآ را
پســ ـرآטּ آدم انگار یادشــآטּ رفتــ ـه
حـ ـوا به خاطـ ـر چشمـ ـآטּ آدم بــ ـود که
مســ ـت شـ ـد و رانــ ـده شــ ـد
اﮮטּ روزهـ ـآ تمـ ـآم حرف هایشاטּ لعـ ـטּ و نفـ ـریـטּ به حواســ ـت
که اگـ ـر تـ ـو نبـ ـودﮮ آטּ سیـ ـب را نمـ ـﮯ چیدﮮ
آטּ گنـ ـدم را نمـ ـﮯ خـ ـوردﮮ مآ الان در بهشــ ـت بودیــ ـم ،
بـ ـﮯ دغدغه و شــ ـآد دلــ ـم مـ ـﮯ خواست
مـ ـﮯ شد بزنـ ـم پـ ـس سرشــ ـآטּ و بگویـ ـم
شمـ ـآ هـ ـم مثـ ـل آدم نمــ ـک نشناسیـــ ـد !
ژنتیــ ـڪ است دیگــ ـر!
حــ ـوا اگر آטּ سیب را نمـ ـﮯ چید یــ ـآ
آטּ گنــ ـدم را نمـ ـﮯ خــ ـورد
آدم عشـ ـق را در کـ ـدامیـ ـטּ مزرعه به بـ ـآزﮮ مـ ـﮯ گـ ـرفت ؟!
تا ارثیـ ـه ﮮ شمـ ـآ باشد
بـ ـآزﮮ با عشــ ـق دختـ ـرآטּ حـ ـوا...!!
خـ ـدا شرمـ ـش آمد شمـ ـآ را در بهشـ ـت نگه دارد
گفــ ـت حـ ـوا فقط به مـ ـטּ خیــ ـآنت کـ ـرد
پســ ـراטּ آدم به تمـ ـآم حواهـ ـآﮮ دنیــ ـآ...
نظرات شما عزیزان: