زن...
زن ، سینه ی برجسته نیست
لب های قرمز
موی مش کرده
ابروی برداشته نیست
زن لباس سفید
... شب با شکوه عروسی
بوی خوش قورمه سبزی
هوس شب های جمعه
قرار تاریک کوچه ی پشتی توی یک ماشین نیست
زن
خونریزی
کمردرد ماهیانه
پوکی استخوان
ضعیفه ی پا به ماه
حالت تهوع
استفراغ
دردهای کشنده ی زایمان
مادر بچه ها نیست
زن عصای روز پیری
پرستار وقت مریضی
رفیق پای منقل
مزه بیار عرق شب نشینی های دوستانه نیست
زن وجود دارد
روح دارد
قدرت
جسارت
پابه پای یک مرد زور دارد
عشق
اشک
نیاز
محبت
یک دنیا آرزو دارد
زن همیشه
همه جا
حضور دارد
و اگر تمام اینها یادت رفت
تنها یک چیز را بخاطر داشته باش
که هنوز هیچ مردی پیدا نشده
که بتواند یک روز
فقط یک روز
جای یک زن باشد ...
لب های قرمز
موی مش کرده
ابروی برداشته نیست
زن لباس سفید
... شب با شکوه عروسی
بوی خوش قورمه سبزی
هوس شب های جمعه
قرار تاریک کوچه ی پشتی توی یک ماشین نیست
زن
خونریزی
کمردرد ماهیانه
پوکی استخوان
ضعیفه ی پا به ماه
حالت تهوع
استفراغ
دردهای کشنده ی زایمان
مادر بچه ها نیست
زن عصای روز پیری
پرستار وقت مریضی
رفیق پای منقل
مزه بیار عرق شب نشینی های دوستانه نیست
زن وجود دارد
روح دارد
قدرت
جسارت
پابه پای یک مرد زور دارد
عشق
اشک
نیاز
محبت
یک دنیا آرزو دارد
زن همیشه
همه جا
حضور دارد
و اگر تمام اینها یادت رفت
تنها یک چیز را بخاطر داشته باش
که هنوز هیچ مردی پیدا نشده
که بتواند یک روز
فقط یک روز
جای یک زن باشد ...
نظرات شما عزیزان:
㋡•°נختړے بــا اِسـ❤ـاכּسِـ♔ـ تۅتــ فرنگے㋡•°
ساعت14:53---8 اسفند 1392
ب جان اصغر اجری لایک داری
پاسخ::دی
پاسخ::دی