دلم...
روی شیشه ی بخار گرفته ی پنجره ......
عکس دلم را کشیدم .....
ساعتی طول نکشید که محو شد .......
از خودم خنده ام گرفت .......
آخر عمری ست از خودم می پرسم :
چرا مرا فراموش کردی ؟؟؟
شاید عشق من نقشی بود روی شیشه ی مه گرفته ی دلت .
عکس دلم را کشیدم .....
ساعتی طول نکشید که محو شد .......
از خودم خنده ام گرفت .......
آخر عمری ست از خودم می پرسم :
چرا مرا فراموش کردی ؟؟؟
شاید عشق من نقشی بود روی شیشه ی مه گرفته ی دلت .
نظرات شما عزیزان: